پسر اردیبهشت

عکس ، داستان ، بازی، لطیفه و دانستنی ها

بازم لطیفه های جالب

 

 
نگارش در تاريخ شنبه 4 مرداد 1391 توسط ابوالفضل قبادی

 


از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

 



رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه

 

نمي‌ذاره آدم بخوابه!

 



غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد

 

بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست!

 


یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده

اینه که این آتشنشان های محترم ،

چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت

مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!



معلم فلسفه یک صندلی می گذاره وسط کلاس

و به شاگردانش میگه : شما باید یک مقاله بنویسید

و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد !

یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش

و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره!

می دونید چی نوشته بوده ؟



نوشته بوده : کدوم صندلی ؟!!!


غضنفر یه رستوران باز می کنه

ولی هر روز ظهر خودش می رفته بیرون غذا می خورده

بهش میگن چرا همین جا غذا نمی خوری ؟

میگه : آخه نامرد خیلی گرون میده !!!


وقتی خدا غضنفر را آفرید فرشتگان گفتند سجده کنیم؟ خداگفت نه سنگ دستشه فرار کنید!


بر اثر شوخى غضنفر45 نفر كشته شدند! اين حادثه وقتى رخ داد كه غضنفر چشاى راننده اتوبوس گرفته بود و بهش ميگفت من كى ام!

 

[ چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:بازم ,لطیفه های, جالب,

] [ 12:3 ] [ ابوالفضل قبادی ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد